جدول جو
جدول جو

معنی روده دراز - جستجوی لغت در جدول جو

روده دراز
کسی که بسیار حرف می زند، پرحرف، پرگو
تصویری از روده دراز
تصویر روده دراز
فرهنگ فارسی عمید
روده دراز
(دَ / دِ یِ دِ)
ایلاووس. (لغات فرهنگستان). رجوع به روده و ایلاووس شود
لغت نامه دهخدا
روده دراز
(دَ / دِ دِ)
کسی که در تحریر و تقریر تطویل بلاطائل کند. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی). پرگوی. پرحرف. بسیارگوی. درازنفس. پرچانه. بسیارسخن. مکثار، کنایه از صاحب فتق هم هست و آن بیماری است که بسبب زور بیجا، روده در بیضه فرود آید و بیضه بزرگ شود و صدا کند و گاهی پر باشد و گاهی خالی، گویند اگر استخوان خرما را در آتش نهند صاحب باد فتق را درد گیرد و بی تاب شود. (لغت محلی شوشتر، نسخۀ خطی)
لغت نامه دهخدا
روده دراز
پرگو، پر حرف
تصویری از روده دراز
تصویر روده دراز
فرهنگ لغت هوشیار
روده دراز
((دِ))
پرحرف، پرچانه
تصویری از روده دراز
تصویر روده دراز
فرهنگ فارسی معین
روده دراز
پرحرف، پرگو، وراج
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از روده درازی
تصویر روده درازی
پرحرفی، پرگویی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روده فراخ
تصویر روده فراخ
رودۀ بزرگ، از قسمت های دستگاه گوارش که در دنبالۀ رودۀ باریک قرار دارد و شامل بخش بالارونده، کولون و راست روده است، قطر آن ۷ سانتی متر و طولش ۵/۱ متر است، بخش ابتدایی آن رودۀ کور یا اعور نامیده می شود
فرهنگ فارسی عمید
(دَ / دِ دِ)
پرگویی. پرحرفی. درازنفسی. پرچانگی. اطالۀ کلام. کثرت سخن. رجوع به روده دراز و روده درازی کردن شود
لغت نامه دهخدا
(دِ یِ فَ)
معاء غلیظ. (لغات فرهنگستان). رجوع بمعاء غلیظ شود
لغت نامه دهخدا
(تُ / تَ شُ دَ)
پرگویی کردن. پرحرفی کردن. بسیار سخن گفتن. پرچانگی کردن. کثرت کلام داشتن. اطناب کردن. در سخن گفتن بسیار طول دادن. رجوع به روده دراز و روده درازی شود
لغت نامه دهخدا
تصویری از روده درازی
تصویر روده درازی
پر حرفی دراز نفسی
فرهنگ لغت هوشیار
پرحرفی، پرگویی، وراجی
فرهنگ واژه مترادف متضاد